فرهنگ 

 از خرد ، تفکر ، بینش تا عمل در نزد آدمی شاید کوتاه در حدکسری از ثانیه ، و یا شاید در مدت زمانی بس دراز به اندازه طول عمرمان باشد . بی شک افکار هر فرد برای شخص خودش بسیار حائز اهمیت ، مثبت ، منطقی ، کارا، لذت بخش ... و بطور کلی بسیار سودمند میباشد . خواه این افکار از ذهن خردمند یک انسان پاک و برای سعادت نوع بشر نشات گرفته باشد ، و یا حاصل تخیلات و عواطف سرکوب شده یک ذهن بیمار ، با غریزه حیوانی و افکاری مسموم .

زمانی ارزش افکار ما هویدا میشوند که این افکار از قوه به فعل در آیند .در آن زمان است که ارزش واقعی افکارمان سنجیده خواهد شد و قدر و منزلت مان مشخص . بنا بر یک نقل قول که اعمال هر شخص بیانگر افکار و شخصیت اوست و یا جمله معروف دیگری که ، اعمال هر فرد آیینه تمام نمای افکار ، عقاید ، باورها و شخصیت اوست . این افکار،عقاید،باورها،اصول،هنجارها،بینش ها،دلبستگی ها و ... که در کل شخصیت ما را تشکیل میدهد و نیز اعمال ما که خود نشات گرفته از همین عوامل است را میتوان در یک کلمه گنجاند . این کلمه فرهنگ نام دارد.

فرهنگ کلمه ایست هم به ظاهر ساده و قابل فهم و هم پیچیده و پر از معنا و مفهوم . و این از خصوصیات علوم انسانی است که چون مباحث آن در مورد انسان و خصوصیات رفتاری اوست ، دارای قطعیت نمیباشد و نمیتوان یک تعریف خاص را برای آن در نظر گرفت. به عبارتی در حوزه علوم انسانی همه چیز نسبی ست . هر کس با انباشت های فکری خود تعریف منحصر بفردی در حوزه علوم انسانی و در خصوص هر مبحث ارائه می دهد که خود آن را می پسندد و بر آن پافشاری می کند .اما این دلیل بر آن نیست که نظر ما وحی منزل است و باید همه آن را بپذیرند . وانگهی میتوان با رسم یک چهارچوب کلی به یک یا چند تعریف عام دست یافت.تعاریفی که درک قابل قبولی از فرهنگ و عناصر تشکیل دهنده آن ترسیم و ما را برای رسیدن به هدف خود که همان شناخت فرهنگ ، عناصر ، مزایا ،معایب ،آسیب ها، و نیز نقش فرهنگ در رشد و تعالی جوامع امروز و نیز چگونگی بهره برداری مثبت و سازنده از آن در جهت پیشبرد اهداف کلان کشور خویش است، یاری رساند .